وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!
وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!

سروش سینما/ نشست بررسی «جایگاه تئاتر در دولت داوزدهم» با حضور دو مدیر تئاتر برگزار شد و طی آن نبود نگاه درست به فرهنگ از سوی سیاسیون، معضل اصلی در زمینه کم توجهی به هنر و تئاتر ذکر شد.

وضعیت اداره تئاتر کشور بعد از گذشت چهار دهه از شکل‌گیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنان نابسامان است؛ این نابسامانی در شیوه برنامه‌ریزی، بودجه، تصمیم گیری ها و عدم وجود سیاست مشخص به چشم می‌خورد.

در ابتدای شکل‌گیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعریف معاونت‌های زیرمجموعه این وزارتخانه، یک معاونت به سینما تعلق گرفت و تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی نیز ذیل یک معاونت با عنوان معاونت هنری قرار گرفتند.

این تعریف در معاونت‌های زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از همان ابتدا با انتقاد صاحبنظران و کارشناسان هنری مواجه شد زیرا قرار گرفتن سه رشته هنری ذیل یک معاونت حاکی از کم توجهی به این هنرها بود که هر کدام دارای جایگاهی ویژه و اثرگذار بودند.

در تعریف زیرمجموعه‌های اداری معاونت هنری، مرکز هنرهای نمایشی برای تئاتر تعریف شد که بعدها این مرکز به اداره کل هنرهای نمایشی تقلیل پیدا کرد. هدف از شکل‌گیری این مرکز مدیریت، برنامه‌ریزی و تعیین نقشه راه برای تئاتر کشور بود که به جرأت می‌توان گفت به غیر از تعداد کمی از مدیران که در این مرکز یا اداره کل قرار گرفتند و تعدادشان نیز کمتر از انگشتان یک دست است، مدیران دیگر هیچ برنامه و سیاست مناسبی برای تئاتر ایران نداشتند.

البته به‌زعم بسیاری از صاحبنظران هنر و تئاتر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ برنامه و سیاست مشخصی در قبال تئاتر نداشته و ندارد و از این رو وضعیت اداره دولتی این هنر هیچگاه از ثباتی درست و تأثیرگذار برخوردار نبوده و نیست. از سوی دیگر نیز مجلس شورای اسلامی نیز هیچگاه نگاهی جدی و مناسب به هنر تئاتر نداشته و تئاتر طی دهه‌های مختلف از کمبود بودجه و نبود امکانات سخت افزاری لازم در مضیقه بوده و هست.

طی چهار دهه گذشته و در دولت‌های مختلف و همچنین انتخابات ادوار مختلف، وقتی بحث تبلیغات و جلب نظر هنرمندان و مردم پیش آمده، سیاسیون چراغ سبزی به هنرمندان تئاتر و این رشته هنری نشان داده‌اند اما وقتی انتخابات تمام و هر کدام در مسند خود قرار گرفته‌اند، این بخش از جامعه هنری به فراموشی سپرده شده و از کمترین اهمیت در بخش تصمیم‌گیری و سیاستگذاری برخوردار شده‌اند.

وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!

این بی توجهی به تئاتر از سوی سیاسیون و تصمیم گیرندگان برای فرهنگ شرایط را برای تئاتر و هنرمندان آن نامطلوب کرده و انتقادها، گلایه‌ها و نقطه نظرات آنها نیز هیچگاه از سوی مسئولان و مدیران دولتی مورد توجه قرار نگرفته است. حال که دولت سیزدهم قرار است فعالیت خود را آغاز کند بار دیگر این نگرانی برای اهالی تئاتر و هنرمندان آن وجود دارد که چرخه بی توجهی به این قشر هنری و فعالیت آن‌ها ادامه دار خواهد بود یا در دوره جدید چشم اندازی روشن و مناسب برای تئاتر در نظر دولتمردان تعریف خواهد شد.

با حضور حسین مسافرآستانه مدیرکل اسبق هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که طی چهار دهه گذشته حضور مستمری در عرصه مدیریت و همچنین کارگردانی تئاتر داشته و از چهره‌های مثبت و دغدغه‌مند حوزه تئاتر است و همچنین شهرام گیل آبادی که از مدیران با سابقه عرصه فرهنگی، کارگردان تئاتر و مدیرعامل فعلی خانه تئاتر است گفتگویی را در خصوص چرایی تعریف نشدن برنامه‌ریزی و سیاستی درست در قبال تئاتر از سوی دولت و مجلس شورای اسلامی تدارک دیدیم.

در بخش ابتدایی این گفتگو مسافرآستانه و گیل‌آبادی در خصوص موضوعات مطرح شده نظیر اینکه «جایگاه تئاتر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کجاست؟»، «چرا اکثر سیاسیون و تصمیم‌گیرندگان حوزه فرهنگ به تئاتر بی‌توجهی می‌کنند؟»، «چرا تا کنون و بعد از گذشت چهار دهه مدیران و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت توجه لازم را در سیاستگذاری و برنامه‌ریزی برای تئاتر نداشته‌اند؟»، «تعریف معاونت هنری و قرار گرفتن سه حوزه مهم هنری ذیل آن و از آن سو تعریف سینما به عنوان معاونتی مجزا که بعدها تبدیل به سازمان سینمایی شد» به ایراد نقطه نظرات خود پرداختند.

در ادامه بخش اول نظرات این دو چهره شناخته‌شده حوزه تئاتر را می‌خونید.

* با این سوال گفتگو را آغاز کنیم که تئاتر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه جایگاهی دارد؟ سال‌های سال است که هنرمندان درباره مسائل و مشکلات مختلف موجود در عرصه تئاتر از بودجه گرفته تا باقی مسائل انتقادها و نقطه نظرات خود را مطرح کرده‌اند اما در هیچکدام از وزارتخانه‌های ارشاد دولت‌های گذشته هیچ توجهی به این موضوعات نشد. مدیران و مسئولان فقط در حد حرف و کلام به اهمیت تئاتر اشاره می‌کنند ولی در عمل هیچ‌گونه اقدامی برای بهبود وضعیت و رشد تئاتر انجام نمی‌دهند.

حسین مسافرآستانه: اینکه تئاتر برای نظام و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در چه جایگاهی قرار دارد بسته به زمانه‌ها و آدم‌ها، مختلف است. در دوره‌ای فردی به دلیل علاقه‌مندی یا اطلاعات و دانش خود و برای اینکه نقش حیاتی تئاتر را در جامعه می‌شناخته، نگاه مناسبی به تئاتر گرفته ولی در دوره‌ای هم فردی مسئولیتی را پذیرفته که دغدغه آن را نداشته و به گونه‌ای دیگر نسبت به تئاتر عمل کرده است؛ این اتفاق بارها و بارها رخ داده است. از آنجایی که مدیریت‌ها و دوره‌ها قائم به فرد هستند نه برنامه‌ریزی، در نتیجه متغیر بسیار داریم و مدام در حال فراز و فرود هستیم.

در کل اگر بخواهیم نگاه کنیم نظام جمهوری اسلامی ایران به نسبت آنچه که در آغاز انقلاب برای تئاتر تدارک دیده شده بود، خیلی هزینه کرده و اتفاقات متعددی را رقم زده است اما این هزینه‌کردها و بودجه‌ها که هر سال هم اضافه شده و سال گذشته به ۲۸ میلیارد تومان رسیده اگر به ۱۲۸ میلیارد هم برسد باز تغییری در وضع تئاتر ما ایجاد نمی‌کند. ما بدون برنامه و با مدیریت‌های سلیقه‌ای در طول مقاطع مختلف زمانی با تئاتر جلو آمده‌ایم و ساز و کار اداری تعریف شده‌ای برای نظام بخشیدن به فعالیت تئاتر را شاهد نبودیم و در عین حال برنامه مشخصی برای بهره‌گیری از پتانسیل تئاتر در همه مسائل فرهنگی و اجتماعی نداریم.

تئاتر می‌تواند نقش بسیار مهم و سازنده‌ای در تمام ارکان اجتماعی داشته باشد اما برنامه‌ای برای بهره‌برداری از این پتانسیل تئاتر وجود ندارد. هر از گاهی که تئاتر با رونق قابل توجه و شایانی روبرو بوده قائم به فرد بوده است؛ چه از سوی هنرمند و چه از سوی مدیریت وقت. به عنوان مثال دوره‌ای که دکتر علی منتظری مدیریت مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهده دار بود بنا به دغدغه شخصی خود و باور و اعتقادی که به نقش حیاتی و سازنده تئاتر در جامعه داشت، برنامه‌هایی را به انجام رساند که بعد از گذشت سال‌ها از دوره مدیریت او همچنان نگاه مثبت جامعه تئاتری به آن دوره و فعالیت‌های دکتر منتظری وجود دارد؛ دوره‌ای نظام یافته که به نام دولت یا نظام نیست بلکه به نام شخص است. وی طرح سازمان تئاتری را شکل داد و به مجلس هم ارائه کرد. آن شخص که برکنار شد جایگزینش فردی بود که ربطی به هنر و تئاتر نداشت.

وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!

دکتر منتظری تئاتر از هم گسیخته و از هم پاشیده اول انقلاب را نظام بخشید و هنرمندان را گرد هم جمع کرد و برنامه‌ریزی‌هایی انجام داد که ناشی از دغدغه و توجه شخصی بود و با کناره‌گیری او ادامه پیدا نکرد زیرا نفر بعدی شناختی از هنر و هنرمند نداشته است. این تغییرات و این تناقض در انتخاب مدیریت‌ها تئاتر را همچنان در یک سطح نگه داشته است.

ما تئاتر رو به رشد به لحاظ سازمان و اداره هدفمند برای بهره برداری از پتانسیل تئاتر در جامعه نداشته‌ایم. اینکه برخی به دلیل علاقه شخصی بلیت تئاتر تهیه کرده و به تماشای آن می‌نشینند نقش فزاینده تئاتر و اصلاح اجتماعی را ندارد. نقش اصلی و مهم تئاتر این است که اتفاقی را در جامعه ایجاد کند. شکی در اینکه تئاتر می‌تواند در زیرساخت اندیشه اجتماعی نقش آفرینی کند نیست اما هیچوقت مدیریت برنامه‌ریزی لازم در این خصوص را نکرده است زیرا همیشه به ظاهر توجه داشته است. در دوره‌ای سعی می‌شد این کار انجام شود. اگر تئاتر می‌خواهد نقشی در فرهنگ و زیرساخت فرهنگ اجتماعی داشته باشد باید از دوران قبل از حرفه‌ای پایه‌ریزی شود و ما در دوره‌ای شاهد بودیم که در آموزش و پرورش و به ویژه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن زیرساخت لازم یعنی تئاتر دیدن، تئاتر کار کردن و درباره تئاتر بحث کردن از دوران دانش آموزشی شروع می‌شد.

ما امروزه با این روند مواجه شده‌ایم که تئاتر در دوران دانش آموزشی کلاً تعطیل است؛ میزان فعالیت‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در گذشته با حال حاضر مقایسه بکنید. هدف زیر سوال بردن کانون نیست بلکه قصد بیان این نکته است که برنامه‌ریزی برای بهره‌مندی از تئاتر وجود نداشته است. تربیت تئاتری فقط به معنای این نیست که افراد تئاتری حرفه‌ای بشوند بلکه افرادی که در دوره‌های دانش آموزشی چه به لحاظ آموزشی و چه به لحاظ تربیتی با تئاتر رشد می‌کنند نوع تفکر و اندیشه شأن نسبت به دیگران متفاوت است یعنی جهان بینی ویژه‌تری را پیدا می‌کنند. ما شاهد این نقش تربیتی تئاتر نیستیم، ذوق و علاقه فردی را شاهد هستیم اما برنامه‌ای که انسجامی برای این ذوق و علاقه ایجاد کند یا هدف تربیتی و آموزشی آن را مورد توجه قرار دهد نداریم.

در سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۳ با یکی از دوستان تحقیقی درباره تئاتر آموزشی انجام دادیم و طی آن متوجه شدیم که در کشور بلغارستان ۳۶۰ گروه آموزشی داشت که حرفه‌ای و تحصیل کرده بودند و فقط و فقط نقش شأن در آموزش بود. تمام آن گروه‌ها استخدام می‌شدند تا در آموزش و پرورش به صورت متناوب و دوره‌ای دروس مختلف را به صورت تئاتر اجرا کنند و از دانش آموزان مشارکت بگیرند. چیزی که ما اصلاً به آن توجه نکردیم آموزش از طریق تئاتر است.

آموزش از طریق تئاتر دانش‌آموز را در موقعیت یادگیری قرار می‌دهد و این فرایند یادگیری غیر مستقیم و ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. خروجی این چنین آموزشی انسان‌های فرهیخته و متخصصی را تحویل جامعه می‌دهد که حتی اگر تحصیل کرده تئاتر هم نشوند، آدم‌های متعهد اجتماعی و با فرهنگی خواهند بود. ما می‌توانستیم از طریق تئاتر آموزش و تربیت را با هم و به صورت غیر مستقیم در وجود دانش آموزان و دانشجویانمان نهادینه کنیم. این اتفاق نیفتاده است.

الان هم تئاتر در دوره‌ای بی ساز و کار به سر می‌برد. اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اداره تئاتر کشور بسیار ناچیز است و می‌خواهیم با یک اداره کل برای کل تئاتر کشور برنامه‌ریزی و سازماندهی داشته باشیم که غیر ممکن است و اصلاً شدنی نیست.

اوایل دولت دوازدهم یکی از مسئولان از من دعوت کرد تا نظرم را درباره چگونگی اداره تئاتر کشور بگویم. من گفتم ما نیازمند سازمان تئاتر هستیم که برای تئاتر برنامه‌ریزی کند و بودجه‌ای در خور تئاتر در اختیار داشته باشد تا ساز و کار مناسب برای اداره تئاتر در کشور فراهم شود. آن مسئول به من پاسخ داد که قصد ما این است که همین سیستم اداری موجود تئاتر را کوچک‌تر کنیم و بنا را بر کوچک سازی داریم و شما حرف از گسترش ساز و کار تئاتر می‌زنید، هدف ما این است که بار دولت را کم کنیم. همانجا گفتم که بودجه ناچیز تئاتر با ساز و کار نامناسبی که وجود دارد به هیچ نتیجه‌ای ختم نخواهد شد و همینطور هم شد.

اینکه مسئولان بهانه می‌کنند قصدشان کوچک کردن ساز و کار و فعال کردن بخش خصوصی است، به نتیجه مثبتی ختم نشده و نمی‌شود و در تئاتر دیدیم که روندی به نام خصوصی سازی شکل گرفت که با تعریف خصوصی سازی در هیچ کجای دنیا همخوانی ندارد.

شهرام گیل‌آبادی: گاهی اوقات صحبت از بودجه می‌کنیم در حالی بودجه محصول یک اتفاق است و خود به خود قابل بررسی نیست. گاهی اوقات درباره ساختار و تشکیلات صحبت می‌کنیم در حالی که ساختار و تشکیلات محصول یک اتفاق و یک پشتوانه جدی است و خود به خود قابل بررسی نیست. گاهی اوقات درباره جایگاه معنوی تئاتر صحبت می‌کنیم در حالی که این جایگاه پشتوانه‌ای نیاز دارد. گاهی اوقات درباره آموزشی به واسطه به تئاتر صحبت می‌کردیم در حالی که نیازمند یک زاویه دید معنایی است و باید در ابتدا فهم و سپس از آن استفاده شود.

وقتی به عقب برمی‌گردیم متوجه می‌شود که ما اساساً با فرهنگ بیگانه‌ایم. اگر با فرهنگ بیگانه نباشیم فرایند شکل‌گیری فضای فرهنگی در کشور ما کاملاً متفاوت است. به نظر من ما امکانات، پول و خیلی چیزهای دیگر را داریم ولی در بن مایه موضوع دچار مشکل هستیم یعنی ما اساساً فرهنگ را به عنوان یک فرایند جدی و سامان دهنده کلیت جامعه در نظر نمی‌گیریم.

الان اگر مشکل اقتصادی داریم به این خاطر است که مشکل فرهنگی داریم، اگر مشکل سیاسی داریم و سیاسیون و بزرگان سیاسی کشور مدام یکدیگر را تخریب می‌کنند و لحظه‌ای هم فروگذار نیستند به خاطر این است که مشکل فرهنگی داریم. وقتی در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری در تلویزیون بزرگان جامعه با هم دست به یقه می‌شوند چه انتظاری از مردم داریم؟ ما نسبت به فضای فرهنگ و نسبت به فرهنگ دچار مشکل هستیم.

به نظر من همه چیز ما تحت تأثیر سیاست زدگی به یک قهقرایی حرکت کرده که این قهقرا به سرمایه‌های اجتماعی ما لطمه وارد کرده است.

وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!

ما در موقعیتی هستیم که سرمایه اجتماعی در کشور ما در حضیض ذلت است. به لحاظ مردمی درصد مرجعیت هنرمند ۲۷ درصد است ولی در برنامه‌ریزی جامعه و کشور نه تنها این موضوع در نظر گرفته نمی‌شود بلکه تلاش بر تخریب سرمایه‌های اجتماعی ما می‌شود. در دنیا اگر هنرمندی رشد دارد و پویایی در او ایجاد می‌شود به عنوان مرجع اجتماعی برای توسعه اجتماعی و فکری جامعه از او بهره گرفته می‌شود. ما در قبال هنرمندان احساس می‌کنیم با تهدیداتی مواجه هستیم که باید صبح تا شب چنان محکم با آنها برخورد کنیم که دیگر نای ایستادن نداشته باشند تا نفس این را نداشته باشد که نظر سیاسی و اجتماعی خود را ابراز کند. در هیچ کجای دنیا با سرمایه اجتماعی خود اینگونه برخورد نمی‌کند. ما با یک چرایی و با یک چگونگی موضوع مواجهیم که بررسی چگونگی موضوع دردی را درمان نمی‌کند و به نظر من ما باید در ابتدا هستی موضوع را مورد بحث قرار دهیم.

هستی موجود به ما نشان می‌دهد که بودجه فرهنگ در کشور زیر یک درصد است. واقع موضوع این است بحثی که دنبال می‌کنیم همه از زاویه‌های فرهنگی ما نشأت می‌گیرد و درگیری ما با موضوعات مختلف نظیر، بودجه، ساختار و تشکیلات و خیلی از اتفاقات دیگر و این نوع نگاه از نوع درگیری و نگاه مغلوب است و ما در نهایت مغلوب هستیم. به عنوان مثال اینکه بودجه تئاتر دو سال پیش ۱۸ میلیارد بوده و سال گذشته تبدیل به ۲۸ میلیارد تومان شده است اتفاق خوبی است در حالی که الان قیمت یک آپارتمان معقول در پایتخت بالای ۵۰ میلیارد تومان است. یعنی کل تئاتر ایران از دید سیاست‌گذاران به اندازه یک آپارتمان ارزش‌گذاری نشده است. در صورتیکه تئاتر قرار است ساختمان فکری و فرهنگی جامعه را بنا کند.

ما معتقدیم که کشوری ایدئولوژیک هستیم و قرار است فرهنگ خود را صادر کنیم. وقتی مقام معظم رهبری برای مجلس جدید اولویت تعریف می‌کنند اولویت اول را فرهنگ و اولویت دوم را اقتصاد تعیین می‌فرمایند. متأسفانه ما با یک انسداد فکری مواجهیم. چرا ساختار جامعه به سمتی حرکت کرده که آدم‌ها یکدیگر را می‌بلعند و هنرمندان تئاتر ما دیگر از هیچ دولتی انتظاری ندارند؟ چرا نحیف‌ترین و کوچک‌ترین نوع نگاه به فرهنگ ما می‌شود؟ وقتی کشور در فرایندهای مختلف با کمبود بودجه مواجه می‌شود از بودجه فرایندهای فرهنگی کسر می‌کند. چرچیل در زمان جنگ جهانی دوم وقتی بودجه فرهنگی انگلستان کم شد در مجلس یک سخنرانی انجام داد و گفت جنگ ما برای فرهنگمان است و اگر بودجه در فضای نظامی کم داریم ولی درخواستمان کسر بودجه فرهنگی و اضافه شدن آن به بودجه جنگی نیست.

نکته جالب توجه این است که ما نسبت به فضای فرهنگ به طریق اولی بی توجهیم. این بی توجهی در فرایندهای مختلف مثل هنر خود را نشان می‌دهد و بعد به نوع نگاه و حتی نگاه مردم نسبت فضای فرهنگی راه پیدا می‌کند. نمونه این امر بازی‌های ساختاری که این روزها و در شرایط کرونایی شاهد آن هستیم؛ رستوران‌ها باز هستند ولی با بچه‌های تئاتری دائم بازی می‌شود که باید تعطیل باشند و فعالیت خود را متوقف کنند. ما نمی‌گوییم که رستوران‌ها تعطیل شوند بلکه منظور این است که اگر قرار به تعطیلی کرونایی است نباید فقط برای تئاتر این اتفاق رخ دهد؛ این امر نشان دهنده نوع نگاه به فرهنگ و تئاتر است. اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام می‌کند سالن‌های دولتی تئاتر تعطیل و سالن‌های خصوصی باز و وقتی درباره چرایی باز بودن سالن‌های خصوصی سوال می‌کنیم اعلام می‌کنند این تخلف است و باید تعطیل باشند. این تخلف چگونه صورت گرفته و چه کسی این تخلف را انجام می‌دهد؟

نوع نگاه‌های چندگانه، نگاه‌های دون، نگاه‌های قشری و نگاه‌هایی که در فضاهای نظارت وجود دارد همه از سر ندانم کاری‌های دیدگاهی است یعنی زاویه دیدمان نسبت به فرهنگ است که خود را در عملکرد نشان می‌دهد. الان من انتظاری ندارم که تئاتر وارد حوزه آموزش شود یا موضوعات گره‌ای جامعه را حل کند و اصلاً انتظار ندارم که فرهنگ بالانشین باشد. یک شاعر عرب متعارض با اندیشه علی ابن ابیطالب به عنوان یک رسول فرهنگی حتی با نگاه متعارض مورد احترام قرار می‌گیرد و وقتی شاعر درک موضوع را نسبت به این زاویه دید پیدا می‌کند طبیعی است که همراه علی ابن ابیطالب می‌شود. ما تمام سرمایه‌های اجتماعی‌مان را به ثمن بخس فروختیم و از دست دادیم.

مراجع اجتماعی ما ممکن است در بسیاری از موارد همراه ما نباشند و حتی معارضه با برخی زوایای دید ما داشته باشند. بخشی از اینکه مراجع اجتماعی‌مان با ما زاویه دید دارند غیر طبیعی است و بخشی به دلیل عدم توجه به مراجع اجتماعی است وگرنه دلسوزترین افراد نسبت به کشور خود افراد فرهنگی هستند به این دلیل که در عمق حرکت می‌کنند. اگر به همین شکل حرکت کنیم در دیدگاه‌های فرهنگی‌مان دچار مشکل هستیم و زاویه دید فرهنگی و نوع نگاه‌مان به فرهنگ دچار مشکل است.

اینکه چشم‌انداز تئاتر نداریم طبیعی است زیرا چشم‌انداز فرهنگی نداریم. چرا باید چشم‌انداز تئاتر داشته باشیم وقتی چشم‌انداز فرهنگی نداریم؟ اکثر وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل زد و بندهای سیاسی و بده بستان های قشری و حزبی در این جایگاه قرار می‌گیرند.

* انتخاب‌ها برای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دغدغه مند نبوده است، این اتفاق در کمیسیون فرهنگی مجلس هم رخ می‌دهد و نمایندگانی که به کمیسیون‌های دیگر راه پیدا نمی‌کنند وارد کمیسیون فرهنگی مجلس می‌شوند.

در رده‌های پایین‌تر هم همین اتفاق می‌افتد، معاونان هنری وزرای ارشاد چگونه انتخاب شده‌اند؟ گاهی هم یک فرد هنری انتخاب شده تا فقط به عنوان ضربه گیر عمل کند و فقط از او سوءاستفاده کرده‌اند.

ما چشم‌انداز فرهنگی نداریم پس به تبع چشم‌انداز هنری هم نداریم و در نتیجه چشم‌انداز تئاتری هم نداریم. برنامه‌ریزی بر اساس چشم‌انداز انجام می‌شود، یعنی تعریف اهداف، تعریف مأموریت‌ها، استراتژی، نظارت و ارزیابی و ارزشیابی بر اساس آنها.

در حال حاضر ارزشیابی در تئاتر ایران بر چه اساسی صورت می‌گیرد؟ هیچ. امروز به یک سالن اجازه داده می‌شود که فلان کار روی صحنه برود و فردا اجازه داده نمی‌شود، چرا؟ مشخص نیست و حتی صاحب اثر هم از دلایل این امر بی اطلاع است. اول سایت فروش بلیت بسته می‌شود و بعد به کارگردان اعلام می‌شود که امکان اجرای اثرش وجود ندارد. در خصوص بودجه هم وضعیت به همین شکل است، اصلاً برای مجلس شورای اسلامی تئاتر اهمیتی ندارد و دلیلش این است که در کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مجلس اهمیتی ندارد زیرا وزارت ارشاد در دولت هم آبرو و اهمیت ندارد.

تئاتر به راحتی در یک نظام اغتشاش فهم نمی‌شود پس مجبورند با آن دفعی برخورد کنند و روز به روز آن را نحیف و کوچک‌تر کنند چون آن را نمی‌فهمند. غافل از اینکه همانطور که نمی‌شود با نحیف کردن جلوی تئاتر را گرفت، نمی‌توان جلوی حرکت جاری اندیشه در فضای فرهنگ را هم گرفت. اندیشه راه خود را باز می‌کند، هر چند دفعی و محاجه با آن برخورد شود.

بحثی که مطرح کرده‌اید بحثی جدی است و من سعی کردم در ابتدا یک محیط شناسی درست داشته باشیم. به نظر من اگر تئاتر ما با توجه به یک چشم‌انداز درست حرکت کند، برای اداره‌اش یک اداره کل هنرهای نمایشی در وضعیت درست هم برایش زیاد است چون ما قرار نیست اندیشه را اداره کنیم. قرار است از اندیشه حمایت و پشتیبانی کنیم. زمانی با یک هیأت عالی رتبه ایرانی به دعوت وزارت زیرساخت کشور اتریش به شهر وین رفتیم. در آنجا شاهد بودیم که ۳ وزارتخانه کشور اتریش در یک ساختمان ۹ طبقه دارای ۳ قسمت به هم چسبیده مستقر هستند زیرا تکلیف شأن روشن است؛ تکلیف شأن سیاستگذاری است و حمایت از سیاست‌ها برای اجرا است.

در خصوصی سازی تئاتر تا انتها غلط رفتیم و همه چیز را در بی سیاستی قربانی می‌کنیم. تئاتر قربانی عدم سیاست فرهنگی در جامعه امروز ما است.

وزیر ارشاد نباید جناحی انتخاب شود/ تولد سیاسی یک سازمان فرهنگی!

* موضوعی که نمی‌توان آن را نادیده گرفت این است که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقتی قرار بر تقسیم بندی شد یک معاونت به صورت مجزا به سینما اختصاص پیدا کرد و تئاتر به همراه موسیقی و هنرهای تجسمی ذیل معاونت هنری قرار گرفتند. از همان ابتدا در بدنه وزارت ارشاد نگاه به تئاتر جدی نبوده و بر همین اساس تمام امکانات و بودجه به صورت ناچیز به تئاتر اختصاص پیدا کرده است. گویا برای تصمیم گیرندگان برای فرهنگ سینما ویترین خوبی است که از طریق آن دیده می‌شوند ولی تئاتر چنین جایگاهی برای آنها ندارد در نتیجه توجه به تئاتر ناچیز و حتی وجود ندارد.

حسین مسافرآستانه: فهم ما از فرهنگ، فهم اشتباهی است و جاهایی به نام فرهنگ حمایت می‌کنیم و نمی‌دانیم که فرهنگ نیست. فرهنگ باید در جامعه نقش آفرینی کند. در جاهایی حمایت به نام فرهنگ انجام می‌شود که ربطی به جامعه و مردم ندارد؛ ربطی نه به نسل فعلی و نه به نسل آینده دارد. تعریف نظام، تعریف دولت و تعریف مجلس از فرهنگ تعریف اشتباهی است.

دو نگاه کاسبکارانه و نگاه سیاسی وضعیت تئاتر و سینما را به انحطاط کشانده است. شخصاً مخالف پیشرفت سینما نیستم و در مقابل تئاتر قرار ندارد و سینما و تئاتر در راستای یکدیگر هستند. در حال حاضر نگاه به سینما کاسبکارانه است و در تئاتر هم این نگاه شکل گرفته است؛ اینکه یک فیلم یا تئاتر چه تأثیری در جامعه دارد مهم نیست. اعتراضی که من به تئاتر خصوصی شکل گرفته در ایران دارم به همین خاطر است که برخی افراد فکر از مشاغل دیگر به نیت سودآوری وارد تئاتر شده‌اند. این نگاه کاسبکارانه و درآمدزایی نسبت به مقوله هنر بیراهه می‌رود و به نتیجه‌ای ختم نخواهد شد و آن‌وقت بهانه به دست افرادی می‌دهد که بگویند ببینید تئاتر و سینما چقدر منحرف هستند در حالی که بستر این اتفاق و روند را خود این معترضان ایجاد کردند.

یادم می‌آید در دولت ریاست جمهوری سابق وقتی مدیرکل هنرهای نمایشی بودم به همراه دکتر محمود عزیزی برای انجام کاری به نزد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت رفتیم تا جلسه‌ای را برگزاری کنیم. در دفتر وزیر دیدیم صحبت از شکل‌گیری سازمان سینمایی است. دکتر عزیزی درباره ماجرا پرسش کرد و وزیر گفت که قصد راه اندازی سازمان سینمایی را دارند. دکتر عزیزی همانجا به وزیر ارشاد گفت «که برای چه می‌خواهید این کار را انجام دهید؟ شما در سینما چه کاره هستید؟ شما بنیاد سینمایی فارابی را دارید و قصد ساخت چند فیلم در یک سال را دارید که بنیاد فارابی برایتان انجام می‌دهد، در سینما چه کاره‌اید که می‌خواهید سازمان درست کنید؟ سینما که دست بخش خصوصی است و در تولید سینما شما تأثیری ندارید. باید از تئاتر حمایت بیشتری شود.» در آن جلسه وزیر ارشاد گفت که کاری از دست من ساخته نیست و فلانی و فلانی تصمیم راه اندازی سازمان سینمایی را گرفته‌اند. این همان غلبه نگاه سیاسی بر امور است که به آن اشاره کردم. اگر سازمان سینمایی شکل گرفت بر اساس یک فهم فرهنگی نبود بلکه زور سیاسی در پس شکل‌گیری این سازمان وجود داشت.

وقتی بررسی می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که سازمان سینمایی هیچ تفاوتی با معاونت سینمایی ندارد بلکه کوچک‌تر هم شده است. تصمیم گیرندگان در این خصوص که نگاه کاسبکارانه دارند و در عین حال عکس یادگاری گرفتن در سینما برای شأن جذاب‌تر است و بیشتر دیده می‌شوند، در جامعه از فرصت بهره برداری کردند. همه هنرها در جایگاه خود نقش مؤثری دارند و بی توجهی به تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی ما را به جایی نمی‌رساند بلکه ظلم به جامعه و ظلم به آینده است. ما صاحب تمدنی بسیار بزرگ بودیم و فهم اجتماعی‌مان بسیار بالا بود ولی حالا شاهد یک افسارگسیختگی در سطح جامعه هستیم که اصلاً متعلق به ملت ایران نیست.

چرا جامعه اینقدر بی رحم شده چون ما به مقوله فرهنگ اهمیت قائل نشدیم و فرهنگ را مزاحم دانستیم و فقط با نگاه سیاسی و حتی جناحی جلو رفتیم و با فرهنگ برخورد کردیم؛ «هر که با همدم است او آدم است».

این تفکر جامعه را سقوط می‌رساند. اگر چراغ هنر روشن است به همت عشقی است که هنرمندان به هنر دارند نه هیچ چیز دیگر که البته وقتی فرد با تلاش و استعداد خدادادی خود وارد عرصه می‌شود و می‌درخشد همه به دنبال این هستند که به نوعی او را زمین بزنند تا بیشتر دیده نشود و مردم به او گرایش پیدا نکنند. باید از خدای‌مان باشد که هنرمندانی داشته باشیم که بین مردم محبوب باشند. چند سالی است مدام به دنبال این هستند که نکته یا موردی درباره هنرمند و هنرمندان پیدا کنند تا آنها را خراب کنند و به محبوبیت نرسند در حالی که در زندگی همه انسان‌ها اگر قرار به کنکاش باشد نقاط ضعف و منفی پیدا می‌شود.

این همه تجسس در زندگی خصوصی هنرمندان برای خراب کردن آنها ناشی از چه ترسی است؟ فهم فرهنگی وجود ندارد زیرا استراتژی وجود ندارد. اگر استراتژی فرهنگی داشتیم این همه با هم بیگانه نبودیم. تمامی عرصه‌های هنری در حالی که باید با هم در ارتباط باشند دچار چندپارگی شده‌اند و اگر بدبینانه بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم یک برنامه‌ریزی برای این تشدد و چندپارگی بین هنرمندان وجود داشته است.

نگاه سیاسی و نگاه اقتصادی نباید در اولویت اول ما باشد بلکه نگاه فرهنگی باید در اولویت اول ما قرار گیرد زیرا در این صورت نگاه سیاسی و اقتصادی‌مان هم از سلامت بیشتری برخوردار خواهد بود. اگر نگاه سیاسی و اقتصادی در اولویت قرار بگیرند فاجعه آفرین خواهند بود و اگر فرهنگ نباشد اینها به بیراهه می‌روند و اگر فرهنگ تقویت شود سلامت سیاست و سلامت اقتصاد را تضمین می‌کند.

شهرام گیل‌آبادی: سینمای ما هم کاملاً یک هنر نحیف است. اساساً سینمای ایران، سینمای نابالغ و رشدنیافته‌ای است. به این دلیل که سینما هم وابستگی جدی به خود، درون‌زایی خود و به حمایت و برون‌زایی خود ندارد. سینمای ما هم معلق بین زمین و هواست، نه خصوصی است که اگر خصوصی بود الان شاهد شکل‌گیری کمپانی‌های سینمایی بودیم، نه دولتی است که اگر دولتی بود شاهد حمایت صددرصدی و تمام قد دولت بودیم. این عدم تعریف و رسیدن به تعریف درباره همه هنرها وجود دارد.

 

 

 

مهر

  • نویسنده : شکیبا
  • منبع خبر : مهر