نون خ 5؛ موضوعاتی قابل لمس برای همه
نون خ 5؛ موضوعاتی قابل لمس برای همه

تیتراژ آغازین و پایانی نون. خ 5 هم از جذابیت همیشگی‌ که در فصل‌های گذشته با آن آشنا بودیم برخوردار بود و حتی صدای شاهین در انتهای تیتراژ آغازین سریال، جذابیت دو چندانی به آن داده بود.

سروش سینما: نمی‌توان گفت که یک مجموعه تلویزیونی باید بی‌نقص باشد. به هر حال هر کار تلویزیونی نقطه‌ضعف‌های خود را دارد ولی باید دید نقاط قوت آن مجموعه تا چه اندازه توانسته‌اند ضعف‌های آن را بپوشانند.

فصل پنجم سریال «نون.خ» از 15 فروردین روی آنتن شبکه یک سیما رفت و چند شب پیش قسمت پایانی آن پخش شد. نون.خ 5، همان‌طور که قبلا هم سعید آقاخانی؛ کارگردان مجموعه گفته بود لوکیشن ثابتی نداشت و قسمت عمده داستان سریال در مینی‌بوسی گذشت که از کردستان راهی جنوب کشور بود. در واقع آنچه در فصل 5 نون. خ مورد توجه مخاطب قرار می‌گرفت دیالوگ‌هایی بود که با لهجه شیرین کرمانشاهی بین شخصیت‌های داستان رد و بدل می‌شد و در واقع دیالوگ‌محور بودن، شاید کمی کار را برای شخصیت‌های این مجموعه سخت‌تر می‌کرد اما نمی‌توان کتمان کرد که بازیگران نون. خ علی‌رقم همه سختی‌ها به خوبی از عهده آن برآمدند و توانستند مخاطب را به سوی این مجموعه جلب کنند.

از سویی تیتراژ آغازین و پایانی نون. خ 5 هم از جذابیت همیشگی‌ که در فصل‌های گذشته با آن آشنا بودیم برخوردار بود و حتی صدای شاهین در انتهای تیتراژ آغازین سریال، جذابیت دو چندانی به آن داده بود.

اما نکته مهم در نون. خ 5 انتخاب چند سوژه ناب در یک مجموعه بود؛ صنایع دستی، گردشگری، محیط زیست، موضوع کوله‌بران  و موضوع داروی کودکان سرطانی که تقریبا زیاد به آنها پرداخته نمی‌شود. دیالوگ‌های کولبرها در این سریال همه‌اش رنگ و بوی طاقت و آستانه بالای تحمل می‌داد ولی ما طاقت نداشتیم و دوست داشتیم زودتر این سکانس‌ها و پلان‌ها تمام شود و نورالدین و همراهانش با کولبران دوست‌داشتنی سریال، از برف و بوران عبور کرده و به مقصد برسند. ته ناراحتی‌مان، می‌دانستیم که این‌ها همه صحنه‌هایی از فیلم است و سختی به نمایش گذاشته شده چندان حقیقی نیست ولی در واقعیت اینطور نیست و تمام دشواری‌های مسیر، با تمام وجود کولبران لمس و حس می‌شد.

سعید آقاخانی؛ نورالدین مجموعه، پیش از پخش قسمت پایانی سری پنجم این سریال، با جملات و پستی زیبا، صفحه اینستاگرامش را برای کولبران بروز کرد و نوشت:

«هرگز به هم نمی‌رسیم، وقتی که نان هست من نیستم،

وقتی که من هستم نان نیست،

کولبرها می‌میرند اما خاطرات‌شان تا ابد در کوه‌ها می‌ماند…

خالد بایزیدی»

شاید بتوان گفت سعید آقاخانی در نون. خ 5 سختی‌ها و مرارت‌های زندگی کوله‌بری را بسیار زیبا و استادانه به تصویر کشید. حمیدرضا آذرنگ؛ عمو خلیل دوست‌داشتنی مجموعه نون. خ در اینباره در صفحه شخصی‌اش اینگونه نوشت:

«بی‌کوله‌بار…

تنها چند روز شمایل کوچکی از اعتبار کوله‌هایت را بر دامنه‌ی بی‌ارتفاع کوهواره‌ها زیستم و به قدر یک جرعه از اقیانوس دردمندی‌ات را چشیدم…

زندگی شرمنده‌ی دوش‌های توست.

ببخش که آرزوهای کوچک‌ات این همه سنگین شده‌اند که برای تحملش تا مقصد، شانه‌های زمخت مرگ را می‌نوردی!

زندگی بر کوله‌هایت مرد…»

از سوی دیگر موضوع داروهای کودکان سرطانی و لزوم تهیه و توزیع به‌موقع این داروها در بین این کودکان از جمله مواردی بود که تقریبا کم‌تر به آنها پرداخته می‌شود ولی نون. خ 5 با نگاهی بغض‌آلود همراه با لبخندی شیرین به آن پرداخت به‌طوری که حس ترحم در مخاطب ایجاد نگردد و از سویی لزوم داروهای اینچنینی برای کودکان سرطانی را به شدت لمس کند.

همچنین حادثه‌ای که حین فیلمبرداری برای سعید آقاخانی پیش آمد روند نوشتاری داستان را تغییر داد. عمو خلیل در اینباره  اینگونه نوشت:

«قرار نبود از کوه بیفته و جا بمونه….

تو مسیر کوه افتاد و مهره‌های کمرش آسیب جدی دید.

چند روزی تو بیمارستان بستری بود، گفتند باید استراحت مطلق داشته باشه، قبول نکرد.

قصه عوض شد تا نورالدین از ارتفاع بیفته و جا بمونه از گروه که کار عقب نیفته، «امیر وفایی» مسیر نورالدین رو از گروه جدا نوشت….

یه مدت تو یه ماشین کمپر درازکش مونیتور رو می‌دید و پیغام‌هاش رو با صدای دردآلود به گروه می‌رسوند، باز راضی نشد…

با کمربند طبی و عصا تاتی تاتی می‌اومد سر صحنه و لوکیشن و کارش رو می‌کرد.

با هم خندیدیم و با هم گریه کردیم.

خنده با سادگی‌های بی‌شیله پیله‌ی خودمون تو قصه و گریه برای سنگینی بار زندگی رو شونه‌های مردم یگانه و بی‌همتای سیستان و درد کوله‌های کولبران کردستان و درد استخوان‌سوز کودکان معصوم دچار سرطان و…

گذشت

می‌گذره

بزرگ‌ترین موهبت زمان، همین گذشتنشه

اما…

تنها امید اینه که دیدن نون خ برای مردم سرزمینم شیرین باشه…»

سعید آقاخانی بازیگر و کارگردان این مجموعه در مورد اتفاقات تلخ زمان فیلمبرداری نون. خ 5 که مصادف با شهادت مرزداران کشورمان بود در صفحه شخصی خود اینگونه نوشت:

«درست دو ماه پیش در کنار همین عزیزان مرزبانی و دریابانی در چابهار مشغول کار بودیم، اغلب بومی و بلوچ، مردانی مهربان و از جان گذشته، یک روز داخل قرارگاه دریابانی ورود ما را ممنوع کردند، گفتیم هنوز کارمان تمام نشده. گفتند ما آماده باشیم و ما را به زور بیرون کردند و خودشان ماندند، نزدیک قرارگاه کارمان را شروع کردیم که آسمان از شلیک گلوله و توپ سیاه شد. دستپاچه همه چیز را جمع کردیم و از آنجا رفتیم و آنها آنجا ماندند.»

انگار سوژه‌هایی که دست‌اندرکاران نون. خ 5 بر روی آنها دست گذاشته بودند یک جورهایی برای همه ایرانیان قابل لمس بود.

 

  • نویسنده : محسن باقری ابیانه
  • منبع خبر : سروش سینما