یکی از موارد مهم در فیلم برف آخر بازیگران حرفهای این فیلم بود؛ امین حیایی، مجید صالحی، لادن مستوفی، نوشین مسعودیان، امیر مشهدی عباس و محمدصادق ملک نقشهای خود را در این فیلم به خوبی ایفا کردند
به گزارش سروش سینما، در واقع برف آخر از نظر نوع بازی بازیگران تقریبا فیلمی بی نقص یا با حداقل نقص بود اما آنچه که میتواند به عنوان نقد به این فیلم وارد شود به بخش سناریو و دیالوگ نویسی باز میگردد.
داستان فیلم برف آخر روایت دامپزشکی است که امین حیایی نقش آن را بازی کرده است، این دامپزشک در روستایی کوچک در نزدیکی کوهستانهای برفگیر کار میکند. جلیل با بازی مجید صالحی مردی است که دخترش گم شده و مردم روستا به دنبالش میگردند.
از طرفی سازمان محیط زیست گرگهایی را در طبیعت روستا رها کرده است و مردم فکر میکنند که همین گرگها به دختر ناپدید شده جلیل آسیب رساندهاند و او را نابود کردهاند.
با کمی دقت در فرایند بصری فیلم در میابیم که پلانهای مختلف برف آخر شباهت زیادی به کارهای مرحوم عباس کیارستمی دارد. در واقع سعی شده تا به نوعی الگوبرداری جلوههای بصری از کارهای کیارستمی باشد به طوری که فیلمساز، تا نیمههای فیلم توانسته با این نگاه، داستان فیلم را به خوبی پیش ببرد. شخصیت سازیها و تعریف خوب از داستان فیلم تا نیمههای آن کاملا مشهود است.
اما انگار به ناگاه از نیمه فیلم که عبور میشود، فیلم دچار یک وقفه برای مخاطب میگردد. این وقفه که از سکانس صحبت رعنا و یوسف در داخل کانکس آغاز میشود و یوسف ماجرای جداییاش را برای رعنا تعریف کیکند تمام فضاسازی فیلم تا آن زمان را برای مخاطب تحت الشعاع قرار میدهد. روند عادی حرکت فیلم کند میشود. این کند شدن روند فیلم برای مخاطب کاملا مشخص است.
کندی روند فیلم تا انتها ادامه پیدا نمیکند. بخشهای پایانی فیلم دارای دیالوگهای اظافی است. انگار نویسنده به نوعی سردرگم بوده که به چه شکلی میخواهد داستان را خاتمه دهد. گویا برای پایان فیلم، چند سناریوی مختلف وجود داشته و نویسنده سردر گم بوده و نمیدانسته که با کدام سناریو فیلم را به پایان برساند بنابر این تصمیم گرفته که مجموع پایان چند سناریو را به دنبال هم در انتهای داستان قرار دهد که همین امر، مخاطب را خسته میکند. یک حالت کش دادن داستان که غیر از سردرگمی نتیجهای برای مخاطب در بر نداشت.
- نویسنده : محمدرضا محمد یوسفی
- منبع خبر : سروش سینما